شکارچی تنها

من از دریا یاد گرفتم غرقش کنم هر کسی را که از حدش گذشت...

شکارچی تنها

من از دریا یاد گرفتم غرقش کنم هر کسی را که از حدش گذشت...

شکارچی تنها

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

آخرین نظرات

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

سلام به همه ی دوستان !
امتحانات و مشغله های دیگه از دنیای وب دورم کرده بود!
امتحانات این ترم به معنای دقیق کلمه افتضاح بود، افتضاح... امیدوارم جزای اختصاصی 2 رو نیفتم...
یه مدت تصمیم گرفتم که مسیر زندگیم رو عوض کنم، شاید چون از درس خوندن خسته شده بودم، از هر روز صبح بیدار شدن و کتابای کاتوزیان و صفایی و دکتر شمس رو دیدن خسته شده بودم! از حقوق و استدلال و استناد خسته بودم! از مواد قانونی که که سر و ته بعضیاشون معلوم نیست خسته شده بودم! و توی این مدتی که از تمام این موارد خسته شده بودم امتحانات شروع شد و من بازم خسته بودم و حوصله ی حرفای کاتوزیان و صفایی و دکتر شمس رو نداشتم!!! حوصله ی جزا و قتل و غارت و سرقت و کلاهبرداری رو نداشتم! دلم یه جای دنج و خلوت میخواست، جایی شاید با صدای آب، پرنده، حتا صدای به هم خوردن شاخه های درخت... جایی که بشه اسمش رو گذاشت زندگی...
ولی خب! الان به این نتیجه رسیدم که زندگی من خلاصه شده تو حرفای کاتوزیان و صفایی و دکتر شمس! زندگی من خلاصه شده تو استدلال و استناد! زندگی من خلاصه شده تو مواد قانونی که سر و ته ندارن...
استاد هوشمند به خانوما توصیه میکنن دنبال وکالت نرید! منم وکالت رو دوست نداشتم اما این مدت اتفاقاتی افتاد که مصمم شدم برم دنبال وکالت، دنبال پول، دنبال شهرت. هدفم پول نبود اما باید برم دنبالش و به دستش بیارم و بکوبمش تو دهن بعضیا که ادعاشون میشه...، پولم رو، علمم رو و شهرت رو بکوبم تو دهن بعضیا که ادعاشون میشه!!!
شاید حرف بچگانه ای باشه... اما گاهی اوقات لازمه دقیقن همینقدر کینه ای باشیم...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۲
دختری از دیار فرزانگان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۵
دختری از دیار فرزانگان
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران
و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می شود،
برای خاطر نخستین گل ها
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می دارم
جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس
اندک می بینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم
می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می برند.
تو را دوست می دارم
برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها
که به جز وهمی نیست دوست می دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی دارم
تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیست
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۷
دختری از دیار فرزانگان

عرضم به حضور مبارکتون که با وجود تعطیل بودن کلاس های دانشگاه الان بنده در سایت دانشگاه نشستم و دارم وبلاگ دوستان رو میخونم و پست میذارم !!!!

چرا اومدم دانشگاه توی این موقع از ترم؟؟؟ خب معلومه: چون دانشگاه ما کلن 18 قدم میزنه!! ینی چی؟؟ ینی اول ترم که شهریه میریزی به حسابش همه چی اوکی میشه، بعد یکی دو ماه میبینی: عه! صد هزار تومن اضافه شده!!! بعد وقتی میخوای کارت ورود به جلسه بگیری میبینی : عه! 100 هزار تومن شده 200 هزار تومن !

ینی خدایی رفتم کارت ورود به جلسه بگیرم دیدم بدهی برام زدن 280 هزار تومن !!!!!!!!! میخواستم همون موقع سر خودمو بکوبم به دیوار ! بعد تصمیم گرفتم بیام دانشگاه و سر امور مالی رو بکوبم به دیوار !!!

خلاصه هر چی گفتم بدهی برام اضافه زدید تو گوششون نرفت که نرفت که نرفت !!!!!!!!!

ینی الان با اینهمه پولی که از ما کش میرن میشه گفت منی که دارم از سایت دانشگاه وبلاگ دوستان رو میخونم و پست واسه وب خودم میذارم استفاده ی شخصی از اموال دانشگاه کردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هرکی این اعتقاد رو داره بیاد تا من سرشو بکوبم به دیوار !!!!!!!!! وااالاااا !!!!!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۳
دختری از دیار فرزانگان